گاهی اوقات یک گسست بزرگ بین تحقیق و کاربرد وجود دارد – آنچه در آزمایشگاه کار می کند یا در دنیای واقعی کار نمی کند یا حتی امتحان نمی شود.
خوشحالم که گزارشی را که اخیراً منتشر شده است گزارش کنم که نشان میدهد تک تک اعضای هیئت علمی و دانشگاهها میتوانند به طور مؤثر بینشهای حاصل از تحقیقات روانشناختی و آموزشی اجتماعی را پیادهسازی کنند.
گزارش نامیده می شود افزایش برابری در تجربه دانشجویان کالج: یافته های یک همکاری ملی. این پروژه توسط پروژه تجربه دانشجویی (SEP) تولید شده است، که با همکاری شش دانشگاه (از جمله محل کار من!) که با گروهی از سازمان های دیگر همکاری می کنند.
آنها گزارش خود را با ذکر مبنای تجربی پروژه خود آغاز می کنند: سی و پنج سال تحقیق نشان می دهد که محیطی که دانش آموزان در آن قرار می گیرند برای موفقیت آنها مهم است.
یافتهها واضح است: وقتی محیطهای یادگیری دانشآموزان به آنها کمک میکند تا احساس شایستگی، ارزش، احترام، ارتباط و حمایت… و کسب مدرک
پروژه SEP این مجموعه تحقیقاتی را با پیاده سازی، اندازه گیری و بهبود مستمر استراتژی های عملی که اعضای هیئت علمی می توانند در کلاس های درس خود استفاده کنند و دانشگاه ها می توانند در مقیاس وسیع تری اجرا کنند، به کار برد. آنها هنوز تمام نشده اند، اما آنها به اندازه کافی یاد گرفته اند تا گزارش اولیه خود را صادر کنند.
و دوره ای که آنها مطالعه کردند – سال تحصیلی ۲۰۲۰-۲۱ – پر فراز و نشیب بود و چالش هایی بیش از حد معمول برای دانشجویان و اساتید ایجاد کرد.
تقریباً ۳۰۰ استاد در شش دانشگاه و تقریباً ۱۰۰۰۰ دانشجو در این پروژه شرکت کردند. عناصر تجربه دانشآموزان از دورههایشان عمدتاً از ادبیات تحقیقات روانشناختی اجتماعی ناشی میشود (به Walton & Crum، ۲۰۲۱، برای آخرین بررسیها مراجعه کنید) و شامل احساس تعلق، ذهنیت رشد (Dweck، ۲۰۰۶)، ایمنی هویت (Lowe) است. ، ۲۰۲۰)، احساس اعتماد و انصاف، و خودکارآمدی (بندورا، ۱۹۷۷).
دانش آموزان چه کسانی بودند؟ SEP راه آسانی را انتخاب نکرد! آنها بر دانشآموزان STEM (علم-فناوری-مهندسی-ریاضی) تمرکز کردند که به طور سنتی بدترین وضعیت را داشتهاند: «زنان، سیاهپوستان، اهل لاتین و دانشآموزان بومی آمریکا، و دانشآموزانی که نیازهای اولیه (مانند غذا یا مسکن) ناامنی را تجربه میکنند.»
آنها می خواستند تجربه کالج را برای همه دانشجویان بهبود بخشند و به کاهش اختلاف در نتایج بین گروه های دانشجو کمک کنند. دانش آموزان هر سه تا چهار هفته یک بار نظرسنجی را در مورد تجربیات خود تکمیل کردند.
نتایج چه چیزی را نشان داد؟ من پنج یافته اساسی که در گزارش ذکر شده است را با یک یا دو مثال از هر کدام ارائه خواهم کرد.
یافته ۱: اساتید می توانند تجارب و موفقیت دانشجویان را بهبود بخشند. به عنوان مثال، در دو ترم اول، تعداد دانش آموزانی که تجربیات مثبت خود را گزارش کردند به طور متوسط ۱۰ درصد افزایش یافت. این رقم برای زنان سیاهپوست، لاتین و بومیان آمریکا که استرس مالی داشتند ۲۵ درصد بود. بخشی از این احساس “ادراکی بود که مربی آنها به توانایی همه دانش آموزان برای رشد اعتقاد دارد و از یادگیری دانش آموزان حمایت می کند.”
یافته ۲: این تجربیات دانش آموز با نتایج مرتبط است. برای جزئیات، گزارش را بررسی کنید، اما به طور کلی، دانشآموزان بیشتری امتیاز A یا B و دانشآموزان کمتری امتیازات D و F را کسب کردند. هر چه دانشآموزان به تجربه خود نمره مثبت دهند، نمرات آنها در پایان ترم بالاتر خواهد بود. اعضای هیئت علمی گزارش کردند که دانشجویان بیشتر با رفتارهایی مانند گذراندن ساعات اداری و شرکت بیشتر در بحث های کلاسی با آنها ارتباط برقرار می کنند.
یافته ۳: “تجربه دانش آموز پیامدهای مهمی برای برابری آموزشی دارد.” در زبان انگلیسی، این بدان معنی است که تفاوت در پیشرفت تحصیلی را می توان کاهش داد. به عنوان مثال، این پروژه، مطابق با بسیاری از تحقیقات قبلی، نشان داد که این پیشرفتها برای دانشآموزانی که از نظر ساختاری محروم هستند، از نظر آموزشی ضعیف هستند یا از نظر عددی کمتر حضور دارند (مثلاً دانشآموزان کمدرآمد؛ دانشجویان سیاهپوست، لاتین تبار و بومیان آمریکا؛ زنان در فیلدهای STEM). این چیزی است که یکی از اعضای هیئت علمی گفت:
داده ها به من نشان داده است که جوامع به حاشیه رانده شده واقعاً در دوره من تعلق متفاوتی را تجربه می کنند. برای من دیگر تئوری نیست. این باعث میشود مسئولیت من در قبال تغییر واقعی ضروریتر و شخصیتر شود.
یافته ۴: اعضای هیئت علمی بهره مند شدند. مشارکت در پروژه باعث افزایش انگیزه و مشارکت اساتید شد. آنها در کارگاههای آموزشی شرکت کردند، برنامههای درسی خود را اصلاح کردند، با معلمان دیگر همکاری کردند، طیفی از استراتژیها را اجرا کردند و سپس در مورد آنچه مؤثر بود خبر دادند.
آنها گزارش دادند که از طرف دانشگاه و همکارانشان حمایت می شوند. آنها از یادگیری و به کارگیری استراتژی های مبتنی بر شواهد، بازخورد مستمر (از طریق نظرسنجی های دانش آموزی) در مورد نحوه تجربه دانش آموزان از کلاس های درس خود و توانایی استفاده از این بازخورد برای تغییر دوره های خود در زمان واقعی قدردانی کردند.
دانشگاه ها در این مدت چه می کردند؟ آنها کارهایی از این قبیل انجام دادند:
- آنها “هشدارهای اولیه” را برای شناسایی دانش آموزانی که مشکل دارند ایجاد یا بهبود بخشیدند.
- آنها “مشکل تحصیلی را عادی کردند”، به این معنی که به جای اینکه به دانش آموزان بگویند، “وقتی امتحان اول را خوب نگرفتید به آزمایشگاه ریاضی بیایید”، این پیام ممکن است بیشتر شبیه “بیا به مرکز تدریس خصوصی ریاضی و ببینید”. چگونه میتوانیم به شما کمک کنیم دانشجوی ممتاز شوید، با تأکید بر این که شکستها بخشی عادی از تجربه دانشگاه هستند.»
- آنها به مشاوران دانشگاهی خود آموزش دادند که چگونه حس تعلق را منتقل کنند.
- آنها در پروژههایی مانند «کمپین رسانه اجتماعی #WeBelongInCollege به رهبری دانشجو» با دانشآموزان همکاری کردند.
در مورد چه استراتژی های آموزشی صحبت می کنیم؟ بسیاری از این استراتژی ها برای مدت طولانی شناخته شده اند (به عنوان مثال، Tanner، ۲۰۱۳). SEP کل “Resource Hub” خود را آنلاین قرار داده است. چند استراتژی که آنها در این گزارش ذکر کردهاند عبارتند از: بستهبندی امتحان، به اشتراک گذاشتن مبارزات آکادمیک مربیان، استفاده از بازخورد عاقلانه، اتصال مفاهیم به مسائل مهم روز، و تکالیف داربست.
سه پیام اصلی که من از این گزارش گرفتم این است که (الف) رفتار من تفاوت ایجاد می کند. (ب) میتوانم استراتژیهایی را اجرا کنم که مکمل تلاشهای دانشگاهم باشد. و (ج) هرچه بیشتر احساس تعلق و خودکارآمدی داشته باشم، دانش آموزانم بیشتر می توانند موفق شوند.